بهاءالدین خرمشاهی
اشاره: در پی انتشار مصاحبهی"کلام محمد" و بشری تلقی نمودن قرآن کریم به وسیلهی دکتر سروش، استاد بهاءالدین خرمشاهی، قرآنپژوه و مترجم قرآن، بدون ذکر نام از سروش، در رد آرای اخیر وی در مورد قرآن، مقالهی زیر را تحت عنوان «پاسخهایی به قرآنستیزان» نگاشته است؛ توجه شما را بدان جلب مینماییم.
1) مراد از قرآنستیزان تجددگرایان غربگرای تأویلکننده قرآن در عصر جدید است. اینان چون از حد تأویل مجاز فراتر رفته و حقانیت و وحیانیت قرآن کریم و به همراه آن صحت نبوت پیامبر اسلام (ص) را زیر سوال برده، بلکه تا حد انکار این دو عقیده ضروری اسلامی پیش رفتهاند، ناگزیر تعبیر و نامی مناسبتر از «قرآنستیزان» برای آنان در فرصت کوتاه و مجال اندک حاضر نداریم.
2) این تجددگرایان که خود یا دیگران آنان را اصلاحگر دینی میشمارند به جای دفع شبهات یا رفع خرافات که در پیرامون و حوزه هر دینی خواه و ناخواه پدید میآید، اساس و اصول اعتقادی اسلامی را تحت عنوان نقد ادبی/ زبانشناسانه و روانشناسانه و جامعهشناسانه به کلی خدشهدار ساختهاند. در اینجا طبعاً پاسخهای کوتاه مطرح میگردد، پاسخهای مفصلتر را به مقالاتی که تحت عنوان «تحلیلناپذیری وحی» و «اجتهاد در مقابل نص» هر دو در کتاب «فرصت سبز حیات» (چاپ نشر قطره، 1379) نیز کتابی که با عنوان همین مقاله در دست تحریر و تکمیل است احاله میدهیم.
3) تأویل به تصریح خداوند در قرآن کریم (صریحتر از همه در آیه هفتم سوره آلعمران)، نه فقط روا بلکه در مواردی از آیات متشابهات واجب است. تعداد این گونه آیات به برآورد شادروان آیتالله محمدهادی معرفت در کتاب «التمهید» او در حدود 200 مورد است. اما تأویل تجدیدگرایان نه این آیات بلکه حقیقت و حقانیت و وحیانیت کل قرآن را به نحوی غیرمجاز و خارق اجماع و اعتقاد بیش از 2 میلیارد مسلمان (در حدود یک میلیارد از مسلمانان در طی 14 قرن تاریخ اسلام و بیش از یک میلیارد در جهان معاصر) انکار میکند، که خواهیم دید.
1/4) سرسلسله این تجدیدگرایان بیمحابا سرسید احمدخان هندی (1817 - 1898م) است که تفسیر ناتمامی هم بر قرآن کریم نوشته است. او معتقد بود «نبوت یک ملکه طبیعی خاص، نظیر سایر قوای بشری است که به هنگام اقتضای وقت و محیط شکوفا میشود، چنانکه میوه و گل درختان به موقع خویش میشکفند و میرسند... به نظر او پیامبر(ص) وحی را مستقیماً از خداوند دریافت میکند. جبرئیل فیالواقع جلوه مجازی و کنایی قوه یا ملکه پیامبری است. به نظر او وحی چیزی نیست که از بیرون به پیامبر برسد، بلکه همانا فعالیت عقل الوهی در نفس و عقل قدسی بشری اوست... سید احمدخان برای تأیید این نظریه، به این واقعیت که قرآن نه یکباره بلکه به تدریج و تنجیم و اقتضای موقعیت بر پیامبر (ص) نازل شده استناد میکرد. وی معتقد بود که قوه نبوت بدون استثنا و تبعیض در همه انسانها هست، اگرچه ممکن است درجاتش فرق داشته باشد...» (تفسیر و تفاسیر جدید، نوشته بهاءالدین خرمشاهی، 1364، ص 60). «سرسید احمدخان مدافع این نظر بود که باب اجتهاد باید به روی کسانی که صاحب صلاحیتاند باز باشد، چرا که از این طریق میتوان مسایل مستحدث عرفی و شرعی را با رعایت شرایط زمانه بازاندیشی کرد و تفسیر و برداشت تازهای از آنها به عمل آورد» (پیشین، ص 62). ولی همین سیداحمدخان در مقدمه تفسیرش میگوید: "و اما اینکه بعضیها گفتهاند که بر پیغمبر صرف معانی و مضامین قرآن القاء شده لیکن الفاظ و عبارات آن از خود آن حضرت است که در زبان عربی - که زبان خودش بوده - بیان فرموده است، من جداً با آن مخالف میباشم... شاه ولیالله (دهلوی) در زیر عوان تدلی میگوید که قرآن فقط مضامین و معانی آن به قلب پیغمبر نازل شده و بعد خودش آنها را در مقام تعلیم و تفهیم عباد، چون زبانش عربی بود، بدین عبارت و الفاظ بیان فرموده است. ولی این قول فاضل مشارالیه مخالف با نقل و عقل هر دو هست، چه اولاً در خود قرآن درج است که: «و انه لتنزیل من ربالعالمین. نزل به الروح الامین. علی قلبک لتکون منالمنذرین. بلسان عربی مبین" (سوره شعراء، 192- 194) و در مورد دیگر فرموده است که: «انا انزلنا قرآناً عربیاً لعلکم تعقلون» (سوره یوسف، ایه 3) و از این ظاهر و هویداست که نزول قرآن بر قلب آن حضرت در زبان عربی بوده است، نه اینکه صرف معانی بر وی القا شده و قوالب و الفاظ از خود آن حضرت باشد.» (پیشین، ص 68).
2/4) سیدجمالالدین اسدآبادی ردیهای بر تفسیر و آراء سیداحمد خان نوشته و میگوید«... [او] همت خود را بر این گماشته است که هر آیهای که در آن ذکری از ملک و یا جن و یا روحالامین و یا وحی و یا جنت و یا نار [دوزخ] و یا معجزهای از معجزات انبیا - علیهمالسلام- میرود آن آیه را از ظاهر خود برآورده به تاویلات با رده زندیقهای قرون سابقه مسلمانان تاویل نماید...» (مقالات جمالیه، ص 97 و بعد، منقول در «تفسیر و تفاسیر جدید»، پیشگفته، ص 73) همو مینویسد که فرق سیداحمدخان با زنادقه پیشین در این است که آنها دانشمند بودند، و او عامی است. و عجب تر این است که رتبه مقدسه الاهیه نبوت را به حد اصلاحگر فرود آورده است و مینویسد: «اینک [ای] نهلیست تأملنما! اگر بیاعتقادی موجب ترقی امم میشد، میبایست که عربهای زمان جاهلیت در مدنیت گوی سبقت را ربوده باشند. چونکه ایشان غالبا رهسپار طریقه دهریه بودند...» (پیشین، ص 73).
5) سپس امین الخولی (1904_ 1969 م ) استاد دانشگاه قاهره و قرآنپژوه مصری با همکاری چند تن از همفکرانش مکتب تفسیری زبانشناسانه قرآن را پیریزی کرد، و اگرچه آثار و آراء او، در عین نوظهوری، از ارتدکسی (مذهب اعتقادات رسمی) مسلمانی، چندان دور نشد، ولی با نقد ادبی بیپروا شاگردانی چون نصر حامد ابوزید پرورش داد.
6) نصر حامد ابوزید (متولد 1943 م ) متفکر نواندیش و قرآنپژوه مصری، از نقد ادبی فراتر رفت و پا به عرصه نقد فلسفی، جامعهشناسانه، روانشناسانه و تاویلگرانه بیمحابا نهاد و پارهای از آرائ قرآنپژوهی کمسابقه و بیپروایش در سالهای 1993 تا 1996 سبب جنجال بسیار در مصر و سرانجام صدور حکم ارتداد وی از سوی جامع و جامعه الازهر گردید. او قرآن را متنی تاریخی و فرهنگمند و متأثر از زمانه و زمینه نزول تدریجی (23 ساله) آن شمرد. و آن را متنی دانست که در همکنشی دوسویه هم از زمانه اثر میبرد و هم بر آن اثر میگذارد: و ذهن و ضمیر پیامبر (ص) را در چنین تعاملی دخیل در شکلگیری قرآن کریم شمرد. (برای ملاحظه زندگینامه و پاره از آراء و آثار او یا درباره او نگاه کنید به مقالهای ذیل نام او در «دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی»، به کوشش بهاءالدین خرمشاهی).
7) او همتایان و همفکران تندروتری در جهان اسلام، نیز در میان تجدیدگرایان اصلاحگرای ایران پیدا کرد نظیر محمد ارغون و حسن حنفی و دیگران، که ملغمهای ناگوار و به شدت مخالف اعتقادات و ضروریات اسلامی درباره قرآن گفتند و نوشتند و میگویند و مینویسند. آراء اینان که کپیهبرداری از اقوال خارق اجماع سرسید احمدخان هندی و ابوزید است، تأویلات جسورانه و بیمحابا و بی در و پیکر و بی منطق و استدلال درباره وحی و نبوت است. اینان 1) وحی را نه آسمانی، و قرآن را نه وحیانی (طبق اعتقاد رسمی اسلامی)، بلکه الهامی میدانند. آن را چیزی شبیه شعر و 2) حضرت پیامبر (ص) را نه برگزیده خداوند، بلکه همانند شاعر و عارف میشمارند و میگویند او از شدت تقرب و اتصال با خداوند به مقامی رسیده بود که تقدس و قدسیت یافته بود. و لذا «صورت» [؟] وحی را از سوی خداوند به او الهام می شد و او در عین ارتباط با زمینه فرهنگی زمانه، به آن «محتوا» میداد.
اینان خود را نواعتزالی میشمارند. و در اوج بیپروایی میگویند پیامبر(ص) و وحی قرآن (به تعریف خودشان) درجاتی از خطاپذیری دارند. آری پیامبری را امری انسانی و خودخواسته و خودساخته و قرآن را فرآورد ذهن و زبان و ضمیر و زندگی او میشمارند.
8) میگویند این حرفها در تاریخ اسلام سابقه دارد. و برای دست و پا کردن پشتیبان و پشتوانه، به نحوی مبهم و سطحی ادعا میکنند که بعضی از عرفا، مانند مولوی و معتزلیان هم همین حرفها را زدهاند. میگویند معتزله، همانند شیعه قائل به حادث بودن یا مخلوق بودن قرآن بودهاند، و شیعه هنوز هم بر این اعتقاد است. البته ظاهر حرف اخیر در اینکه معتزله و شیعه قرآن را حادث/ مخلوق میدانند درست است. اما باطن آن درست نیست که در ادامه بحث به این مسئله بیشتر میپردازیم.
9) اما عارف عظیمالشأن و متفکر بزرگ مولانا جلالالدین بیش از هر شاعر و عارف و متفکر ایرانی و مسلمان، اعتقاد راست و درست درباره قرآن دارد. کتاب قرآن و مثنوی: فرهنگواره تأثیر آیات قرآن در ادبیات مثنوی (تدوین سیامک مختاری - حافظ کل قرآن مجید- و بهاءالدین خرمشاهی (چاپ و تجدید چاپ شده از سوی نشر قطره) در حدود 3 هزار آیه و عبارت قرآنی را که مولوی در مثنوی آنها را تضمین یا تلمیح و تلویح کرده است، نشان میدهد. در اینجا بدون مراجعه به منابع چند بیت از او را در تکریم و پاسداشت حریم حرمت قرآن، از حافظه نقل میکنم، بقیه را در آن کتاب میتوان ملاحظه کرد:
گرچه قرآن از لب پیغمبر است
هرکه گوید حق نگفت آن کافرست
معنی قرآن ز قرآن پرس و بس
وز کسی کاتش زدهست اندر هوس
اینهمه آوازها از شه بود
گرچه از حلقوم عبدالله بود
[گفتنی است که مراد از شه/شاه در سراسر آثار عرفان/تصوف اسلامی فارسی حضرت حق است]
کردهای تأویل حرف بکر را
خویش را تأویل کن نه ذکر را
و بیش از یکصد بیت با مضامین و راهبرد مشابه با این ابیات در مثنوی و همین تعداد در غزلیات او میتوان یافت. در تعظیم و تکریم حضرت ختمی مرتبت(ص) هم چه بسیار حرف و بیش از یکهزار نقل و اشاره به حدیث دارد. این چه بهتانی است که به این بزرگمرد عرصه عرفان اسلامی میزنند؟
10)اما مسئله حادث/ مخلوق بودن قرآن. «کلام» الهی از مهمترین و دشوارترین مسائل در تاریخ ادیان الهی و اسلام است. اصلاً نظر به اهمیت این بحث بوده است که نام علم کلام را «کلام» گذاشتهاند. اشعریان که بدنه اصلی تسنن را تشکیل میدهند معتقد بودند که کلام الله قدیم/ ازلی است و قائل به کلام نفسی یا تسامحاً درون ذاتی برای خداوند شدند. معتزله و شیعه -به ویژه شیعه امامیه- اعتقاد دارند که کلام، مثل خلاقیت و رزاقیت صفت فعل خداوند است. شرح و بسط و استدلالها و نظرهای گوناگون در این مسئله دامنگستر را به کتابی که در همین زمینه (پاسخ به قرآنستیزان) در دست تحریر است احاله میدهیم. اما توضیحاتی که کامل و نهایی نیست در اینجا عرضه میشود. مشکل از ناتوانی در درک آیههای از آیات متشابهه قرآن آغاز میشود: «بل هو قرآن مجید. فی لوح محفوظ» (حق این است که آن قرآن مجید است؛ در لوحی محفوظ- سوره بروج/85، آیات 21-22) همچنین «انه لقرآن کریم. فی کتاب مکنون. لایمسه الاالمطهرون. تنزیل من رب العالمین. افبهذا الحدیث انتم تدهنون. و تجعلون رزقکم انکم تکذبون...» (آن قرانی کریم است. در کتابی نهفته جز پاکان به [طهارت توحیدی، به درک و دریافت] آن دسترسی ندارند. فرو فرستادهای از سوی پروردگار جهانیان است. آیا شما در کار این سخن سستی میورزید؟ و سپس روزیتان را چنان کردهاید که آن را انکار میکنید- سوره حدید/57 آیات 77 تا 82) آنچه باید به یاد داشته باشیم که برای ادامه بحث ضروری است و از این آیات برمیآید این است که قرآن در لوحی محفوظ یا کتابی نهفته است سپس از سوی خداوند همان متن به صورت یکباره (انا انزلناه فی لیلة القدر) و سپس تدریجاً نزول و تنزیل مییابد.
گفتنی است که آیه دیگری اصل قرآن را در «ام الکتاب» اعلام داشته است: «و انه فی ام الکتاب لدینا لعلی حکیم» (و آن [قرآن] حکمتآمیز و بلندمرتبه است و در ام الکتاب در نزد ماست- سوره زخرف/43 آیه 3) علاوه بر اینها «کتاب مبین» هم که چندبار (انعام،59؛هود، 6؛ نمل، ا، 75، سبا،3) در قرآن کریم به آن اشاره شد به همین معنی است.
بسیاری از مفسران و متکلمان شیعه «ام الکتاب» / «لوح محفوظ» / «کتاب مبین» را علم الهی دانستهاند. حال این معضل پیش میآید که قرآن در این صورت هم قدیم است و هم حادث، ولی پاسخ به این معضل همانا قبول این متناقضنماست. این بنده با تلفیق آرا، معتزله/شیعه و اشاعره به این راه حل رسیدهام که قرآن را می توان از دو منظر یا وجه شناخت. جنبه یلی الحقی (خدا-سویی) آن که علم الهی یا در علم الهی است مثل سایر صفات ذاتی خداوند در نزد خداوند است و سپس که در زمان و مکان توسط فرشته امین وحی= روح الامین / جبرئیل به قلب (ذهن/قوای دراکه مهبط وحی حضرت محمدمصطفی (ص)) اجمالاً (انا انزلناه فی لیلة مبارکة دخان،2 در لیلة القدر) و تفصیلاً در طی 23 سال نزول یافت یا فرود آمد و درک و حفظ و شنیده و خوانده و نوشته شد، جنبه یلی الخلقی (پیامبر-سو) پیدا کرد.
اگر بگویند بسیاری سوألها یا رویدادها در همین زمان 23 ساله پیش آمد که سپس با فاصله کم یا زیاد پاسخ یا حکم و حیانی آن نازل شد و این چگونه ممکن است؟ در پاسخ میگوییم همان سوألها و آگاهی از رویدادها همه و همه در علم الهی (امالکتاب/ لوح محفوظ) وجود داشته و علم الهی چنانکه همه مسلمانان اذعان دارند، سابق بر "معلوم" است و زمان در نزد خداوند گذشته و حال و آینده ندارد. یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد.
آری مخلوق/حادث بودن قرآن به این معنی یا معانی مشابه آن است، نه برداشت سوسیولوژیستی (اصالت اجتماعی) که تجددگرایان خارق اجماع میگویند. یک تشبیه، بلاتشبیه قضیه را روشنتر میکند. یک شعر/غزل حافظ را درنظر بگیرید. تا زمانی که در ذهن اوست وجود ذهنی دارد، با صد دریا فاصله همچون قرآن یا سورهای در ام الکتاب و دور از دسترس و شناخت، ارزیابی و حظ هنری و نقد و نقل و غیره است، اما چون حافظ آن را سرود و گفته و شنیده و خوانده و نوشته و نقل گردید، حادث است. حال بگذریم که خود شاعر در این تشبیه، حادث و مخلوق است. این را فقط برای تقریب به ذهن گفتیم. در نهایت اگر این نظر و تفسیر قبول خاص و عام پیدا نکند، هزار بار بهتر از تأویلات غیرقانونی و ضد شرعی این تجددگرایان است و تکلیف علمای قرآنشناس جامعه اسلامی این است که راهحلهای مقبول دیگر پیدا کنند و تجددگرایان اندکشمار قرآنپژوه هم اگر میتوانند به سهم خود کمک کنند، نه اینکه مشت بر سندان بزنند و بادپیمایی و افسانهسرایی کنند.
11) تأویل این چند تن تجددگرای بیپروا، هرچه باشد از جنس «نظر» است و حکما گفتهاند: «النظر کالخبر یحتمل الصدق و الکذب» (نظر مانند خبر است و احتمال دارد که درست و احتمال دارد که نادرست باشد). اینان جز صرف ادعا، هیچ گونه استدلال عقل و شرعپسندی ارائه نکردهاند.
12) هر کس ادعایی میکند طبق قانون فقه/ حقوق اسلامی (بلکه جهانی) بر عهده اوست که «بینه» (دلیل) بیاورد. چنانکه این گفته امیرالمؤمنین علی (ع) در حکم قاعده مهمی در این حوزه درآمده است: «البینة علی المدعی و الیمین علی من انکر» (کسی که ادعای داشتن حقی میکند بر عهده اوست که دلیل بیاورد، و اگر نیاورد برای طرف دیگر با سوگند یاد کردن او، حق ثابت میشود).
13) آری قرآن پرورده و پرداخته هیچ فرهنگ و تمدنی نیست، اما همچنان به شهادت تاریخ پرورنده فرهنگ و تمدن عظیم اسلامی است.
14) این گروه اندکشمار تجددگرایان قرآننشناس و خارق اجماع، حتی به قیمت آلوده شدن به ارتداد (برگشت/خارج شدن از اسلام) این تأویلات بنیان کن را که مشکل افزاست نه مشکل گشا، بر هم بافتهاند. به امید حل کدام مشکل، این همه مشکل در میان آورده اند؟ مسلمان نبودن ابتدایی برای کسی گناه نیست. اما ادعای مسلمانی، به قاعده «اخذ به شئ اخذ به لوازم آن است»، با این پراکندهگوییهای ضد اصول و ضروریات اسلام، جمع نمی شود. این تأویلات غیرقانونی، بلکه قانون شکن، از مقوله تأویل «بما لایرضی صاحبه» (مخالف نظر صاحب قرآن) است. اینان به وفق گفته ای از اونامونو، فیلسوف و متکلم بزرگ معاصر اسپانیایی: برای قطع تب، ریشه حیات انسان را قطع میکنند.
15) مسیحیت که اسلام را رقیب خود میانگاشته پس از جنگهای 200 ساله صلیبی سرانجام به پیشنهاد پاپ وقت، شورای واتیکان در سال 1965 اسلام را دین الهی شمرده است. از سوی دیگر بعضی از فرقههای منشعب از اسلام، که علمای مسلمان آنها را خارج از اسلام اعلام کرده اند همچون فرقه احمدیه/ قادیانیه و دیگرها، هنوز همچنان قرآن را وحیانی می شمارند و به آن استناد میکنند و ترجمههای گاه بسیار درست و دقیق بی یک کلمه افزود و کاست از قرآن به زبانهای انگلیسی و اروپایی دیگر و فارسی عرضه میدارند. از سوی دیگر گروههای اصولگرایی در عالم مسیحیت پیدا شدهاند که کتاب مقدس (Bible) را که کتاب مقدس یهیودیت و مسیحیت است و حتی بزرگترین علمای دین پژوه و روحانیان بزرگ مسیحی آن را عیناً وحی نمیدانند، عیناً وحی تلقی کردهاند. آری در چنین شرایطی، زیر سوال بردن و خدشهدار کردن حقانیت پیامبر اسلام (ص) و وحیانیت قرآن، چه سودی دارد، یا چه مشکلی حل می کند؟ کاری که نه فقط بی فایده است بلکه دهها توالی فاسد دارد و به منزله "یکی بر سر شاخ بن می برید" است.
16)سخن ما قبل آخر اینکه قبل از آغاز نوشتن این مقاله، وقتی قرآن کریم را برای خواندن 2 صفحه روزانه از آن باز کردم چنین آمد: «بیگمان کسانی که قرآن را چون بر آنان نازل شد انکار میکنند [از ما پوشیده و پنهان نیستند] و آن کتابی است گرامی که در اکنون یا آیندهاش باطل در آن راه نمییابد؛ فرو فرستادهای از سوی [خداوند] فرزانه ستوده است... بگو اندیشه کنید اگر [قرآن] از سوی خدا باشد سپس شما منکرش شوید دیگر چه کسی از کسی که چنین ستیزه دور و درازی دارد گمراهتر خواهد بود؟» (فصلت، آیات 41، 42 و 52) ارزش برهانی آیه اخیر در رساله مطرح خواهد شد.
سخن آخر
آیهای که اخیراً نقل کردیم (فصلت، 52) مبنای برهان شرطبندی/ شرطیه معروف پاسکال است
(برای شرح و بسط بیشتر نگاه کنید به شرطبندی پاسکال در کتاب «سیر بیسلوک»، ناهید، چاپ سوم 1376).
ممکن است تجددگرایان تندرو به ما بگویند مگر شما علم دارید که قرآن وحیانی است و پیامبر (ص) از سوی خداوند برانگیخته شده است؟ در پاسخ میگوییم غیر از تمسک به «قاعده لطف» علم استدلالی نداریم. ما ابتدا از این امر آگاهی و اطلاع اجمالی یافتهایم، سپس طبق قرائن و امارات صدقش به آن ایمان آوردهایم. و هر ایمانی متعلق به هر انسانی در واقع و طبق تعریف و نیز قول مکرر قرآن، «ایمان به غیب» است (چون عکسش درست نیست و ایمان به مشهود برابر با علم است). اما شما (تجدد گرایان) نه علم دارید، نه ایمان (یعنی ایمان بر وفق ارتدکسی اسلامی) و به قول حافظ:
گو برو و آستین به خون جگر شوی
هر که در این آستانه راه ندارد
نیز به گفته او:
تو کز سرای طبیعت نمیروی بیرون
کجا به کوی حقیقت گذر توانی کرد
آری ایمان تنها راه است، و در حد طاقت بشری است این مسئله علم بردار نیست و آنچه تاکنون مدعیان تجدد و تأویلگرای قدیم و جدید به دست دادهاند نه علمی است نه منطقی، نه ایمانی.
مشکل عشق نه در حوصله دانش ماست
حل این نکته بدین فکر خطا نتوان کرد (حافظ).
نظرات
آقای خرمشاهی بیشک یکی از مترجمان، حافظپژوهان و قرآنپژوهان کشور است. اما در این مقال، بسیار فقیهانه به قرائت نظرات دکتر سروش پرداخته است و متعلق بحث وی در این نوشتار متکلم است نه کلام. خرمشاهی نیک میداند که در عرصهی تحقیق هیچ سؤالی و هیچ تتبع نظری حرام نیست و اصولا تکفیر، تجهیل، تفسیق و حرام و حلال به اندیشه تعلق نمیگیرد. خرمشاهی در این نوشتار دچار توهم توطئه و دشمنتراشی و غربفوبیایی مهلکی شده است که جای آن دارد در اسرع وقت ممکن به روانپزشکی حاذق رجوع کند.
در پاسخ به خواننده ای که اندیشه را از کفر بری دانسته است باید گفت که اصل ایمان و کفر در اندیشه ی آدمیست نه در ظاهر او . اگر کسی در اندیشه اش ذره ای غل و غش باشد در ظاهر او نمود بیشتری پیدا خواهد کرد. البته خیلی خوب است که آزادی اندیشه باعث شده است کسانی که در درون ریب و شکی نسبت به دین خود داشته اند به راحتی بروز داده و از عوام فریبی و چهره در پس اندیشه ها و فلسفه های عجیب و غریب پنهان کردن دست بردارند. اگر آقای دکتر خرمشاهی باید به روان پزشک مراجعه کند سروش و مدافعان سروش باید به تیمارستان و دیوانه خانه ها برده شوند. جواب کلوخ سنگ است
با سلام <br /> همانطوریکه میدانیم ما چه بخواهیم و چه نخواهیم مدرن هستیم و یکی از مؤلفههای اصلی و اجتنابناپذیر مدرنیته استدلالی بودن است که از آن مفرّی نیست و سؤالات بسیاری برای ذهن حقیقتجوی پرسشگر مطرح است، حاملان قرائت سنتی از دین لطفا به سؤالات زیر پاسخ دهند:<br /> 1- اساس پیروی شما از قرآن چیست؟ <br /> 2- با استفاده از دلایل معرفتشناسی و استدلالی حجیت" وحی" را بیان کنید. قضیهی وحی در کجای جغرافیای معرفت بشری قرار میگیرد؟<br /> 3- حدود "وثاقت تاریخی قرآن" را بیان کنید، به عبارت دیگر از کجا(دلیل عقلی) میتوان میفهمید که قرآن موجود، دارای تحریف به نقصان یا تحریف به زیاده نیست؟ آیا صرف ادعای متن مقدس دلیل موجهی جهت اثبات این ادعاست یا نه؟ <br /> 4- با کدام برهان استدلالی- عقلانی به وجود خدا پی بردهاید؟<br /> 5- اساس "صدق نبی" را از کدام برهان عقلی نتیجه گرفتهاید؟<br /> از مدعیان پروپا قرص قرائت سنتی از دین خواهشمند است در این زمینهها ما را با دلایل عقلی- نه نقلی- مستفیض و منتفع نمایند. ممنون
در پاسخ به سؤالات و ره گیریهای ذهنی خودمان باید بیینیم در بررسی هر موضوعی بخصوص دین و اعتقادات در کدام 5 رده ی زیر قرار می گیریم:<br /> 1. به عنوان پژوهشگر ( پژوهش وسیله ی امرار معاش اوست): از کسی درخواست تحقیق یا پژوهشی در زمینه ادیان یا یک دین خاص شده و طبق قراردادی مدت زمان و اعتبار مورد نیاز را مشخص کرده و در پایان مشتری یا درخواست کننده ی پژوهش نتایج بررسیها را اخذ کرده و طبق نیاز خود از آنها بهره برداری خواهد کرد که این روش تحقیق امروزه در مراکز تحقیقاتی خصوصی رایج بوده و محقق بدون پیش داوری و فارغ از جهت گیریهای سیاسی و اعتقادی موضوع مورد نظر را بررسی کرده و نتایج بدست آمده را ارائه می نماید. <br /> 2. به عنوان دین شناس: کسی در رشته علوم ادیان ( تاریخ یا فلسفه ی ادیان) تخصص داشته و کار اصلیش بررسی و پژوهش دراین زمینه هاست و طبق نیازها و اهداف رشته ی تخصصیش به یک سری از تحقیقات دراین زمینه اقدام می کند و از سوی دیگر چون خود وابسطه به یکی از ادیان است همواره به آن سو نظر مثبت داشته و تمام استنباطات خود را بر اساس پیشداوریهای خود انجام می دهد. لذا این افراد گرچه تحقیقات گسترده و موشکافانه ای انجام می دهند ولی همواره تحت تأثیر اندیشه های خود بوده و ازاثرات آنها رهائی ندارند.<br /> 3. به عنوان دیندار: این افراد از ابتدا یا در مقطعی از زندگی خود وابسطه و پیرو دینی شده و تمام حرکات و سکناتشان ناشی از آموزه های آن دین می باشد و در موارد زیادی حاضر به جان فشانی در راه اهداف دین خود می باشند. گاهی این افراد در شناسائی بنیانهای اعتقادی خود چندان توانا نمی باشند ولی وابستگی شدیدی به آن پیدا کرده و هرگونه مخالفتی با آن را به شدت پاسخ گفته و از کسی قبول نخواهند کرد که نسبت به اعتقادات او بی احترامی کند. این افراد اگر بخواهند در زمینه دین خود بررسی و پژوهش بکنند همواره دنبال جنبه های ثبوتی آن رفته و از هر آنچه منجر به تضعیف بنیان فکریشان گردداحتراز می کنند لذا تمام بررسیهای این افراد بر له دین خود خواهد بود. و هر گز نمی توان از اینگونه افراد انتظار تحقیقات بی طرافانه را داشت. تمام کسانی که در دایره ی دین اسلام اقدام به تحقیق و پژوهش می کنند جزو این گروه بوده و کسی نمی تواند بر نتایج تحقیقات و بررسیهای آنها خرده بگیرد. البته همه دینداران دغدغه ی صحت یا غلط بودن اعتقادات خود را داشته و همواره در پی یافتن میزانهای صحت اعمال خویشند و یکی از اعمل ممدوح و مورد پسند شریعت اسلام همین کنکاش در مورد صحت و سقم اعمال خویش و سنجش آنها بر طبق موازین شرع است که در پس این تلاشها اجر معنوی زیادی قرار گرفته است و امیدواریم همگی در این طیف قرار گرفته باشیم.<br /> 4. به عنوان دین ستیز: اصطلاح دین ستیز به مفهوم صحیح یا ناصحیح آن نیست بلکه همواره عده ای چه دیندار و چه غیر دیندار با ادیان و اندیشه های غیر از اندیشه های خویش سر ستیز و ناسازگاری داشته و همواره مترصد فرصتی می گردند که بر علیه تمام اعتقادات آن دین قلم فرسائی نمایند و هر آنچه که مخالف اصول آن دین باشد به عنوان محکمترین سند خویش بروز داده و بر صحت آن الحاح عجیبی خواهند کرد و کسانی را که اینگونه نیستند عاقل و اندیشمند ندانسته و بر آنان خواهند تاخت. این افراد گاهی در هیچ نقطه ای نخواهند ایستاد ومدام در پی یافتن نقطه ضعفهای ادیان غیرمقبول خود می گردند.<br /> 5. به عنوان تفریح و تنوع در مطالعات: افراد زیادی از سر خستگی از امورات روزمره و بدون هیچگونه انگیزه ای در مورد ادیان و ریشه ی آنها مطالعاتی نموده و به محض سپری شدن دوران استراحت و خستگی آنها را رها کرده و بدون هیچگونه وابستگی به اندوخته های خود موضوع دیگری را انتخاب کرده و موضوع قبلی را بکلی فراموش می کنند. این افراد گاهی در جمعی یا محفلی شروع به اظهار نظر در رابطه با دین و اعتقادات کرده و برای دور نماندن از قافله گریزی به سخنان دیگران می زنند و به قول معروف افاضه فیضی هم می کنند که دیگران به خوبی می دانند گفته های آنان از هیچ پایگاه و بنیه ی علمی برخوردار نبوده و به محض سپری شدن زمان جلسه از یادشان خواهد رفت . این افراد در جامعه ی ما بسیار زیادند و به قول معروف نخود هر آشی می شوند . در جائی که کم بیاورند شروع به فلسفه بافی و سفسطه بازی کرده و به گفته های خود جنبه علمی و فلسفی می دهند. <br /> حال باید دید ما جزو کدام طبقه ایم اگر به دنبال حقیقت و حق یابی هستیم راهی بس سخت و صعب است و شاید تا پایان عمر به انتهای سؤالاتمان نرسیم ولی همین حقیقت جوئی خود بزرگترین کار بشر در تاریخ است و اگر خود را به خدایش بسپارد قطعاً به مقصد خواهد رسید و تمام تلاشهایش بیهوده نخواهند بود. اما اگراز سر عناد و سرپیچی از مسیر حقیقت باشد خود را وارد وادی بس بی انتهائی کرده که درازای عمر انسان کفاف یافتن پاسخ به آنها را نخواهد داد. کسانی که خود را درگیر سؤالات و فرضیات عجیب و غریبی کرده و هیچ سند و پایگاهی برای اثبات گفته های خود در اختیار ندارند کاری بس عبث انجام می دهند و در پایان راه خود را خسته و عمر را بر باد رفته خواهند یافت . پس باید مشخص کرد ما جزو کدام طبقه ایم یا به دنبال حقیقتیم یا مبارزه با حقیقت؟ راه و مقصد هر دو مشخص و هویداست. عمر بسان باد خواهد گذشت و فرصت دیگری در دست نیست که به جبران مافات اقدام کرد لذا هر چه هست همین است و باید تا می توانیم بهره خویش را برگیریم و از فرصتهای خود استفاده ی بهینه بنمائیم. <br /> با آرزوی موفقیت برای همگان <br /> دکتر مرادی <br />
آقای دکتر مرادی عزیز <br /> گویی 70 سال قبل است و مثل سلف صالحمان امام بنا، به تقسیمبندی افراد مخاطب دین(دعوت) پرادختهاید، دستتان درد نکند ولی تاریخ مصرف چنین نسخههایی(تقسیمبندی جامعهی انسانی) بسر رسیده است، نگاه کنید کردستان عراق را متوجه اشاهتم خواهی شد! ای کاش! در این زمانهی بییقینی با آب استدلال اندکی بر شرارههای انسانسوز و مردافکن سؤالات متعارف زمان، اندک پاسخی مینوشتید یا دست کم لختی به مدلولاتشان میاندیشید!<br /> دوستدار شما